بعضی از کوچهای اجرایی، کوچینگ را بهعنوان یک سبک مدیریتی تعریف میکند که از طریق پرسیدن سؤالات قدرتمند هویت خود را به دست میآورد. با این سؤالات قدرتمند است که شما میتوانید از یک رهبری دستوری و کنترلی به یک رهبری با رویکردی پویا نسبت به کارمندان خود برسید و افراد خود را از طریق تأمل درونی، رشد دهید.
پرسیدن سؤالات قدرتمند و درست به معنای تفاوت بازجوییهای یکطرفه و یادگیری پویاست. سؤالات قدرتمند یک کوچ موجب میشود که یک فرد زیردست بهسوی خودش بازگردد و خود را محک بزند. سؤالات قدرتمند و درست میتواند زاویه دید فرد نسبت به خود را تغییر دهد و موجب شود که فرد خود را از منظری دیگر به تماشا بنشیند که در این صورت میتواند یک راهحل جدید یا یک مشکل قدیمی را به شکلی جدید ببیند حتی تا آنجا پیش برود که مراجع از خود سؤالات قدرتمند بپرسد و بار دیگری که خود را در موقعیت مشابه دهید، سؤالات قدرتمند را استفاده کند. اینجا میتوانید ضرورتهای کوچینگ برای مدیران را مطالعه کنید.
قبل از یک جلسه کوچینگ از خودتان بپرسید که چه چیزها و چه ذهنیتی برای شروع یک جلسه موفق کوچینگ نیاز دارید. باوجودی که سؤالات کوچینگی زیادی وجود ندارد که شما بتوانید از قبل و مستقیم آماده داشته باشید، اما برخی از سؤالات استانداردی هم هستند که میتوانید برایشان زمان بگذارید و از آنها استفاده کنید.
در ابتدا درباره این مسئله فکر کنید که به چه اطلاعاتی درباره مراجع خود نیاز دارید. سؤالات شما در این جلسه فقط به شما کمک نمیکند که موقعیت آن فرد را درک کنید بلکه به شما کمک میکند که هویت مراجع خود را شناسایی کنید:
- وضعیت موجود و اهداف موجود (مراجع شما آماده چهکاری است و چهکاری را میتواند انجام دهد، گام بعدی او در سفرش کدام است؟)
- سطح مهارتش در برابر رفتارها و صلاحیتها رهبریها چیست؟
- ترجیحاتش چیست؟ (بهعنوان نمونه و بر اساس دستهبندی مایر-بریجز او چگونه اطلاعات را پردازش و تصمیمگیری میکند)
- انگیزهها و ارزشهایش کدماند؟
- عادات و ساختارهایی که ممکن است مانع رشد او شوند، کدماند؟
وقتی درباره این موارد فکر کردید، بیندیشید که چطور باید این سؤالات را بپرسید؟ برای اینکه به مراجع خودتان فرصت تفکر و پاسخ مؤثر را بدهید باید از سؤالات باز (open-ended) استفاده کنید. فکر کردن درباره اولین لغت یک جمله سوالی تأثیرگذاری بالایی دارد: سؤالات باز اغلب با «چه»، «چگونه»، «کجا» و «کی» آغاز میشوند، از سوالاتی با شروع کلمه «چرا» پرهیز کنید زیرا میتواند واکنش دفاعی مراجع را برانگیزد و احساس قضاوت شدن به او بدهد؛ در عوض میتوانید بپرسید: «چه انگیزهای داشتید؟»
مهمترین چیزی که باید در ذهن داشته باشید، این است که هدف پرسیدن سؤالات قدرتمند کوچینگ، این است که زیرکانه و با کنجکاوی به پاسخهای ارزشمند برسد. افراد به شما میگویند که آیا سؤالهایتان همان چیزی هست که باید باشد یا خیر، زیرا در غیر این صورت روند خود مکاشفه گری اتفاق نخواهد افتاد.
کنجکاوی خالصانه میتواند با تمرین به دست آید و شما باور کنید که دیگران هم ممکن است بهاندازه شما باهوش باشند و به همین خاطر اظهارنظرهای قاطعانه را به حالت تعلیق درآورید. این روش به هردوی شما کمک میکند تا برای بودن در این جلسه و لحظه حال خود را آماده کنید.
شما میتوانید به خودتان کمک کنید در وضعیت درستی به سراغ مراجع بروید برای مثال رفتن به سراغ مراجع بعد از یک برنامه آموزشی شاید مناسب نباشد زیرا از دو فضای متفاوت تاثیر میپذیرد که یکی شما با طیف وسیعی از حضار روبهرو هستید و در دیگری نوعی حضور صمیمانه برای شنیدن و واکنش دادن باید از خودتان نشان دهید.
برای جلسات کوچینگ خودتان به شکلی آگاهانه برنامهریزی کنید بهطوریکه بتوانید در محیط مناسب به مراجع خود گوش بدهید و به لحاظ فیزیکی نیز خود را به این منظور آماده کنید، چند نفس عمیق بکشید و تمرکز خودتان را به دست آورید. آخرین یادداشتها از جلسه آخر را بیرون بکشید و آماده ادامه بحثهای گذشته باشید.
زمانی که دیدگاه مراجع را درباره یک وضعیت متوجه شدید، حواستان باشد که جلسه به سمت سرزنش یا صرفاً بیرون ریختن افکار گرایش پیدا نکند. بهجای پرسیدن سوالاتی که ممکن است بار احساسی موجود مراجع را تقویت کند، سوالاتی بپرسید که امکانات را مشخص کند که او تاکنون به آنها توجهی نشان نداده است.
بهعنوان نمونه اگر مراجع مشاجره خود با همکار دیگری را به میان میکشد بهجای آنکه بگویید که: «باورم نمیشود که چنین حرفی به تو زده باشد» یا «چگونه چنین رفتاری از او سر زد»، سوالاتی بپرسید که چشمانداز دیگری را برای او باز کند: «برای مثال بپرسید که میشنوم که چقدر دلسرد شدید، شما فکر میکند دنیای او چگونه است که به چنین رفتاری منجر شده؟» یا «کسبوکار از شما هر دو میخواهد چه رفتاری را در پیش بگیرید؟ شما نیاز دارید چه رفتاری ازین فرد مشاهده کنید تا احساس کنید روابط بهتر شده است؟»
اگر مراجع شما هنوز نتوانسته به توسعه شخصیاش دست یابد، اینجا وظیفه شماست که وارد منحنی یادگیری او شوید و از او بپرسید که چه موفقیتهای پیشینی درگذشتهاش داشته است؟ درک داستان مراجعتان و درخواست از او برای تغییر دادن دیدگاهش میتواند یکی از مهمترین روشها برای پرسیدن سؤالی باشد که امکانات تازهای را به روی مراجع باز میکند.
پسازآن پرسیدن مجموعهای از سؤالات که به یک گفتگو شکل میدهد و به مراجع کمک میکند جنبههای جدیدی را مشاهده کند، نوبت شماست که چشمانداز خودتان را با او به اشتراک بگذارید و این مسئله میتواند با این سؤال شروع شود که «آیا تمایلی داری که من دیدگاه خودم از این داستان را با تو در میان بگذارم؟»، «میتوانم عینک متفاوتی را برای دیدن به تو پیشنهاد کنم؟ رویکرد جدیدی را؟»
رئیسها در مقایسه با کوچهای اجرایی پرسشهای پردردسرتری از مراجعان میپرسند. مراجعان یا کارمندان همیشه این سوال را از خودشان میپرسند که آیا باید نقاط ضعف (واقعی یا به تصور شده) خود و نظراتشان را درباره همکاران و موقعیتها به شما بگویند یا خیر زیرا این کار به اعتماد واقعی احتیاج دارد.
و این مسئله دقیقاً همان چیزی است که مدیران را به گرانبهاترین کوچها تبدیل میکند: اگر شما بتوانید این ارتباط را طی زمان به وجود بیاورید، توانایی بالاتری برای پرسیدن سؤالات قدرتمند و درست خواهید داشت.
منبع: hbr
یک پاسخ
سپاس فراوان، استفاده کردم 🙂