در طی سالهایی که در حوزه مدیریت منابع انسانی تجربه کسب کردهام، بسیاری از مردم از تفاوت این واژهها در مفاهیم مرتبط با منابعانسانی میپرسیدند. در برخی از موارد متخصصهای منابع انسانی هم ممکن است در تشخیص تفاوت این واژهها دچار سردرگمی شوند، بهخصوص زمانیکه قرار باشد این واژهها را از انگلیسی به فارسی ترجمه کنیم.
مسئله اصلی این است که کدامیک اهمیت بیشتری دارد، تفاوتهای بین این واژهها چیست، چه ارتباطی با هم دارند و از همه مهمتر، مدیران و سازمانها باید نسبت به کدامیک از این موارد توجه بیشتری داشته باشند. در این مقاله سعی خواهیم کرد تا پاسخ سوالهای مطرحشده را روشن نماییم.
رضایت یا حستعلق
رضایت کارکنان مانند یک رابطه یکطرفه است و معمولاً حول این موضوع میچرخد که کارفرما یا مدیر برای جلب رضایت کارمندش چه کاری انجام داده است. اگر بخواهم موضوع را با یک سوال باز کنم، میتوانم اینگونه بگویم که «چه کاری را برای من انجام دادهای؟»، که این جمله غالباً حاکی از احساسات یا تجربیاتیست که در گذشته اتفاق افتاده است.
اما حستعلق یک رابطه دوطرفه است و به این مورد اشاره دارد که چه کاری را میتوانیم با هم انجام دهیم و بیشتر نشانگر کارهاییست که قرار است در آینده انجام شود. اگر با یک سوال آن را بخواهم باز کنم میتوانم بگویم “برای موفقیت چه کاری را میتوانیم انجام دهیم؟”
در پاسخی دیگر به این سوال، میتوان گفت کارکنان راضی آنهایی هستند که درخواستها و نیازهای خود را در محل کار برآورده میبینند و کارکنان با حستعلق، آنهایی هستند که درگیر و مشتاق به کار خود هستند، به ارزشهای سازمان متعهد بوده و گاهی فراتر از مسئولیتهای خود، برای پیشبرد کارها و رسیدن به اهداف عمل میکنند.
تحقیقات نشان میدهد که کارکنانی که به طور کامل درگیر کار خود هستند، احتمالاً روحیه بالاتری دارند، وفاداری بیشتری نشان داده و در حرفه خود پیشرفت میکنند و حتی از یک زندگی شخصی پربارتری لذت میبرند.
از طرف دیگر یک کارمند میتواند از یک شغل راضی باشد، بدون اینکه به آن حستعلق داشته باشد. رضایت، معمولاً برای حفظ کارکنان کافی است اما برای اطمینان از بهرهوری کافی نیست و برای آن به حستعلق آنها نیاز داریم.
وفاداری نسل جدید
دیگر زمان توجه به تک همسری شغلی گذشته است. امروزه، متولدین دهه هفتاد به بعد منتظر نمیمانند تا شرکتها آنها را انتخاب کنند، بلکه خودشان مشاغل خود را طراحی میکنند (اغلب بر پایه اینترنت و فضای مجازی) و از این رو میتوان گفت که آنها شرکتها را انتخاب میکنند. یکی از مهمترین دلایل این اتفاق، عصر دیجیتال و جهانیشدن است. آنها انتخابهای زیادی برای کارکردن دارند. میتوانند به راحتی در اینستاگرام، سایتهای آزادکاری از قبیل پونیشا، پارسکدرز و … خودشان را بهعنوان یک متخصص در هر سطحی معرفی کنند و کار بگیرند.
برای نسل جدید معمولا انتخاب ماندن در یک شرکت در زمانی که میتواند آن را ترک کند، ارزش محسوب نمیشود. دیگر کسی برای اینکه با وجود مشکلات، در شرکت قبلی ماندهاست به آنها تبریک نمیگوید. به جای ماندن در شغل موجود، ملاک انتخاب و رفتن به شغل جدید تعداد لایکها، کامنتها و بازنشر استوریها است.
حستعلق، ویرایش جدید وفاداری کارکنان در سازمانهای امروزی
وقتی صحبت از وفاداری در محل کار میشود، تصاویری از دوران گذشته در ذهن مردم تداعی میشود. بهعنوان مثال، کارمندان سال 1365 را در نظر بگیرید (تقریباً در مورد نسلکاری پدرمان صحبت میکنیم). آنها معمولا 6 ساعت در روز کار میکردند و شرکت یا ادارات را در ساعت 2 عصر ترک مینمودند. پس از رسیدن به مرز 10 سال کار، میتوانستند روی ترفیع شغلی حساب کنند و روزها و ماهها و مدارک تحصیلی و حتی ساعات دورههای آموزشی خود را میشمردند تا ببینند چند رتبه یا گروه را در سیستمهای ارتقائی طی میکنند که این روش، به شدت مکانیکی بود. در مناسبتهای خاص از محل کار خود سبدهای حاوی مایحتاج زندگی (گوشت، مرغ، صابون و …) دریافت میکردند و یا چوبخطها را برای محاسبه تاریخ بازنشستگی علامت میزدند. برای نسلهای قبل، این سناریو مانند یک سرپناه گرم در روزهای زمستان بود. اما برای بسیاری از جوانانی که امروز به عنوان کارمند کار میکنند، این مسائل اهمیت چندانی ندارد.
این تنها یکی از دلایلی است که باعث از بینرفتن وفاداری کارمندان و کارفرما میشود. جهانیشدن و تغییر شیوه ارتباطات، جامعه را از جامعهای که ثبات را ترجیح میدهد به جامعهای تغییر داده است که تجربه را ترجیح میدهد. سرعت تغییر جهان و سازمانهای موجود تنها چیزی است که میتوان در دنیای امروز ثابت کرد. کارمند امروزی به دنبال امنیت طولانیمدت از کارفرمای خود نیست زیرا نمیتواند روی آن حساب کند و کارفرمای امروزی به دنبال وفاداری طولانیمدت از یک کارمند نیست زیرا میداند که نمیتواند انتظارش را داشته باشد.
چیزی که هر دو میخواهند حستعلق است، درواقع نسخه امروزی وفاداری در محل کار.
برای سازمانهای امروزی، حستعلق کارکنان میتواند سودمندتر از وفاداری آنها باشد.
به جای تمرکز بر رضایت، حستعلق کارکنان را تقویت کنید.
آیا رضایت کارکنان چیزی است که سازمانها باید برای رسیدن به آن تلاش کنند؟
پاسخ، بله است. اما از آنجاییکه این یک سوال انحرافی است، میتوانید فرض کنید که پاسخ نیز منفی است. بسیاری از سازمانها تصور میکنند رضایت کارکنان، همان حستعلق آنهاست و با انجام این کار، زمان و تلاش خود را برای ابتکاراتی تلف میکنند که نتایج نهایی مدنظرشان را به آنها نمیدهد.
آیا این بدان معناست که سازمانها نباید به رضایت کارکنان اهمیت دهند؟ قطعاً نه. کارکنان راضی، بیشتر درگیر کار میشوند و افراد سازندهتری هستند. با این حال، باور به اینکه کارکنان راضی به طور خودکار سازنده و دلبسته خواهند بود، اشتباه است.
رابطه بین رضایت و حستعلق
احتمالاً هنوز کمی گیج هستید! به راحتی میتوان فهمید چرا، زیرا در حالی که این دو مفهوم به هم مرتبط هستند و از جهاتی بسیار به هم شباهت دارند، اما به شدت با یکدیگر متفاوت هم هستند. اگر کارمندان راضی، حستعلق نداشته باشند میتوانند راضی و بیثمر باشند. در غیر این صورت، کارمندانی که حستعلق دارند، ممکن است در صورت نارضایتی از کارفرمای خود، دیگر حستعلق نداشته باشند.
نکته جالب توجه این است که رضایت کارکنان با حستعلق آنها برابری نمیکند و برای بهدستآوردن بهترین عملکرد از نیروی کار خود به هر دو نیاز دارید. فرضیات دیگر، بسیاری از شرکتها را در مسیری پرهزینه به سمت مقصدی نامعلوم سوق داده است، زیرا دستیابی به یکی از این موارد بدون دیگری، نتیجهای را که به دنبال آن هستند، به همراه ندارد.
ایجاد رضایت از طریق حستعلق
به جای تمرکز به اقداماتی که منجر به افزایش رضایت باشد، مانند پاداش بیشتر یا ایجاد رفاقت در محل کار، لطفا کمی عقبتر بروید و همه عواملی را که بر رابطه شما و کارکنانتان تأثیر میگذارند بررسی کنید و به طور کلی بر تقویت آنها تمرکز نمایید. بیشتر برای گفتگو با آنها وقت باز کنید، سوال بپرسید، بازخورد دهید و به دنبال بازخورد باشید و ارتباطات را در مورد تغییراتی که از آن گفتگوها ناشی میشود، افزایش دهید. اطمینان حاصل کنید که به نیازها و منابع کارکنان توجه میکنید، تمرکزتان روی نقاط قوت آنهاست و چشماندازی را برای شرکت ارائه میدهید که یافتن همسویی را برای کارمندان آسانتر مینماید.
همچنین به طور مداوم ارزشهای شرکت خود را تبلیغ کنید و مهمتر از همه و به هر قیمتی بر فرهنگ تمرکز کنید.
در نهایت، میتوانم بگویم فارغ از تعاریف و مفهوم هر کدام از این موارد آنچه مشخص است تغییرات روزافزون و شگرف محیطهای کاری در سالهای گذشته است. تغییراتی که ناشی از جهانیشدن و دنیای بدون مرزهای جغرافیایی در محیطهای کاریست و جدیدتر و تاثیرگذارتر از همه، تاثیر پاندمی بر شیوه کارکردن کارکنان است که با نیرویی فزاینده بر سرعت این تغییرات افزوده است.تغییراتی که چارهای جز تغییر ذهنیت برای مدیران و سازمانها باقی نگذاشته است:
“تغییر ذهنیت به سمت مدیر در نقش یک کوچ”
.