در این مقاله به معرفی انواع ذهنیت و اثرات آن بر نوع بودنمان در زندگی -برگرفته از تحقیقات خانم کرول دوئک روانشناس دانشگاه استنفورد- می پردازیم.
ذهنیت یا نگرش را میتوان شیوهی تفکر و الگوی پیش برنده در تصمیم گیری ها و انتخابهایمان تعریف کرد که نمود آن، مجموعههایی تثبیتشده از رفتارهای ما[ii] خواهد بود.
اما باور[iii] حالتی از ذهن است که طبق آن، فرد نیازی به داشتن شواهد قطعی ندارد تا فکر کند امری، درست یا نادرست است.
از این توصیفات درمییابیم که لازم نیست یک باور الزاماً شواهد محکمی داشته باشد تا در ما شکل بگیرد، در حالی که ذهنیت بیشتر شبیه چارچوبی است که باورها، سنتها و ارزشهای ما آن را میسازد و شیوهی عمل و تعامل ما را با محیط تعیین میکند. باورها در طول زمان از طریق ایدهها، افکار، معانی و احساساتی که ما به رویدادها و شرایط مختلف ارتباط میدهیم، ایجاد میشوند.
کرول دوئک[1]، روانشناس شهیر دانشگاه استنفورد، در کتابش به نام «ذهنیت» میگوید که هوش، استعداد یا تحصیلات، دلیل برتری انسانهای موفق نسبت به دیگران نیست بلکه نگرش یا چگونگی تفسیر چالشهای زندگیشان است که موفقیت یا متفاوت بودن آنها را رقم میزند.
ذهنیت شما چیست؟
طبق گفتهی دوئک، افراد یا ذهنیت ثابت[iv] دارند یا ذهنیت روبهرشد[v] و اینکه شما کدام یک را اتخاذ کنید، میتواند بر همهی جوانب زندگیتان اثر بگذارد.
ذهنیت ثابت
ذهنیت ثابت در برگیرندهی باوری است که هوش، استعدادها و دیگر تواناییهای ما را، حک شده روی یک سنگ می بیند. در این نگرش، فرد باور دارد که با مجموعهی خاصی از مهارتها به دنیا آمده و نمیتواند آنها را تغییر دهد.
اگر ذهنیت ثابت داشته باشید، احتمالاً از این میترسید که به اندازهی کافی باهوش یا بااستعداد نباشید تا بتوانید به اهدافتان برسید. ممکن است تنها با درگیر شدن در فعالیتهایی که مطمئن هستید میتوانید به خوبی انجامشان دهید، خود را از تمام فرصتهای بالقوه زندگیتان عقب بیندازید.
از آن بدتر، ممکن است مدیری با ذهنیت ثابت باشید که بترسد دستاوردهای اعضای تیمش از تخصص او فراتر رود و یا نگران باشد که دیگران بتوانند از فرصتی که او از دست داده، استفاده کنند. چنین مدیری همواره احساس تهدید از سوی اعضای تیمش می کند و برای اجتناب از اینکه بیمهارت در نظر گرفته شود، ممکن است یکی از اعضای عالی تیم را از پیشرفت کردن دلسرد کند و یا نیازهای کارکنانش را نادیده بگیرد.
دوئک و همکارانش مغز افراد با ذهنیتهای متفاوت را بررسی کردند. وقتی به افراد گفته میشد که پاسخهای آنها به مجموعهای از پرسشها درست یا غلط بوده، مغز آنهایی که ذهنیت ثابت داشتند، فعالیت بیشتری را نشان میداد به این دلیل که آنها اصرار داشتند که بدانند آیا موفق شده یا شکست خورده اند. اما به محض اینکه پژوهشگران به آنها پیشنهاد کمک می دادند تا از اشتباهاتشان درس بگیرند، دیگرهیچ علاقهای نشان نمی دادند. چون باور داشتند که نمیتوانند بهتر شوند. پس، تلاش نمیکردند!
ذهنیت رو به رشد
اگر ذهنیت رو به رشد داشته باشید، باور دارید که با تلاش، مداومت و انگیزه میتوانید قابلیتهای طبیعی خود را توسعه دهید.
گیلبرت گوتلیب[2]، دانشمند علوم اعصاب، اثبات کرد که ترکیبی از ژنها و محیط، هوش را تعیین میکند و محیط شما بروز ژنهایتان را در طول عمرتان تحت تاثیر قرار میدهد. اینکه طبیعت یا تربیت شخصیت شما را تعیین میکند، هنوز به شدت مورد بحث است اما طبق نظر دوئک، شما میتوانید از طریق تجارب، تمرین و تلاش، مهارتها، تواناییها و حتی هوشتان را نیز توسعه دهید.
شما از بازخورد و اشتباهات به عنوان فرصتهایی برای ارتقاء استفاده میکنید و در عین حال، از فرایند یادگیری و سازندهتر شدن لذت میبرید. این چیزی ست که دوئک آن را «مشغولیت هدفمند»[vi] مینامد.
همچنین باور دارید که میتوانید از پس موانع بربیایید. شما انتخاب میکنید که از تجربهها یاد بگیرید، سختتر کار کنید و آنقدر تلاش کنید تا به اهدافتان برسید.
دوئک در پژوهش خود، بر مبنای نظریهی نوروپلاستیسیتی[vii] پیش رفت که طبق آن، مغز این توانایی را دارد که در طول بزرگسالی هم به شکل دهی ارتباطات جدید ادامه دهد و این میتواند پس از آسیب دیدن یا به دنبال تحریک شدن توسط تجارب جدید باشد. این نظریه پشتوانه این ایده شد که شما میتوانید در هر نقطهای از زندگی، ذهنیت روبهرشد را اتخاذ کنید.
به همین دلیل است که دوئک میگوید وقتی کسی عملکرد خوبی دارد، تمرکزِ صرف بر نتیجه، ذهنیت ثابت را تقویت میکند، در حالی که تحسینِ تلاشِ این فرد، رشد وی را به دنبال خواهد داشت. وقتی تنها بر نتایج فرآیندها تمرکز میکنید، او یاد میگیرد که تلاش کردن مهم نیست. اما تحسینِ تلاشِ افراد فارغ از نتایج مورد انتظار، به روند یادگیری آنها پاداش داده و بنابراین، انگیزهی بیشتری پیدا میکنند تا به سمت اهداف شخصی و سازمانی شان و کسب نتایج مطلوب نیز پیش بروند.
برخی اثرات ذهنیت ثابت
- فقدان جرأت برای شروع هر کاری که فرد از نتیجه آن مطمئن نیست
- اجتناب از چالشها، دفاعی شدن واکنش ها و یا به آسانی منصرف شدن از هر تصمیم جدیدی
- ترسیدن از تلاش و نادیده گرفتن انتقادهای سازنده
- احساس تهدید شدن به دنبال موفقیت دیگران
از طریق رویکردهای توسعهی فردی مثل کوچینگ، میتوان با این سوال، فرآیند خروج از منطقه امن فرد را آغاز کرد:
- چه چیزی دائماً در زندگی شما در جریان است که آن را دوست ندارید؟
یک کوچ حرفه ای به شناسایی ذهنیت ثابت و باورهای مرتبط به آن در مراجعین خود کمک کرده و فرایندی خلاقانه و فکربرانگیز را مدیریت می کند تا بتواند در محیطی امن و الهامبخش، بر محدودیتها غلبه پیدا کرده و در نهایت پتانسیل های موجود در زندگی فردی و شغلی اش، شکوفا گردد.
هنری فورد [3]میگفت: «اینکه باور داشته باشید “میتوانید” یا “نمیتوانید”، احتمالاً باور درستی از آب درمیآید!».
این گفته کاملاً اثر ذهنیت را بر آنچه در زندگی به دست میآوریم، نشان می دهد.
چگونگی ایجاد و پرورش ذهنیت روبه رشد
دوئِک گامهایی ساده برای تغییر نگرش – و دستیابی به ذهنیت جدید – ارائه کردهاست:
گام اول) به ندای درونتان گوش دهید. ذهنیت ثابت شما را از قدمبرداشتن در مسیر موفقیت بازمیدارد. برای مثال آیا ندای درونتان مهارتها یا استعدادهای شما برای انجام پروژه را زیر سوال میبرد؟ آیا نگران شکستخوردن و نگاههای تحقیرآمیز دیگران هستید؟ آیا ترس از شکست مانع قدمبرداشتن شما در مسیر چالشهای جدید میشود؟
اگر مدام این نداها را می شنوید و یا احیانا بازخورد منفی گرفتهاید و مشغول توجیهکردن، سرزنش دیگران و دفاع از خود هستید حتما از تمرینات ذهن آگاهی برای مقابله با افکار منفی استفاده کنید.
گام دوم) بدانید که شما حق انتخاب دارید. همه انسانها در طول زندگی خود با موانع، چالشها و شکستها مواجه میشوند اما نحوه برخورد شما با این موارد است که تفاوت میان موفقیت یا شکست را رقم میزند. اگر ذهنیت ثابت داشته باشید این مشکلات را بهمنزلهی اثباتی بر عدم تواناییتان در انجام آن کار خواهیددید. اما اگر آنها را فرصتهایی برای رشد ببینید در مسیر یادگیری، تغییر راهبرد و تلاش دوباره برنامهریزی میکنید.
گام سوم) ذهنیت ثابت خود را به چالش بکشید. هر زمان که با چالشی روبهرو میشوید و ندایی درونی به شما میگوید بهتر است تلاش نکنید چون استعداد کافی برای موفقشدن ندارید؛ به یاد آورید که میتوانید همهی مهارتهای لازم برای رسیدن به هدف را فرا بگیرید. شاید دفعه اول موفق نشوید اما تمرین و تکرار به توسعه فردی شما کمک میکند. برای مثال اگر در مواجهه با چالش، این گفتگو از ذهنتان گذر می کند که «مطمئن نیستم بتونم از عهده این کار بربیام. فکر نکنم هوش کافی برای انجام اون داشتهباشم» بهتر است با «درسته! مطمئن نیستم از عهدهش بربیام و ممکنه دفعه اول به هدف خودم نرسم اما میتونم با تمرین و تکرار یاد بگیرم – و به هدفم نزدیک شوم» به افکار منفی پاسخ دهید و ذهنیت ثابت قبلی را به چالش بکشید.
گام چهارم) اقدام کنید. مادامیکه تفکر و اقدام در مسیرِ نگرش روبهرشد را تمرین کنید گذر از موانع برای شما آسانتر خواهدشد. بهتر است کار خود را همچون نواختن ویولن یا پرتاب به حلقهی بسکتبال در نظر بگیرید: هیچکس دفعه اول کاملاً موفق نمیشود. زمانی که مرتکب اشتباهی میشوید سعی کنید صرفا آن را بهعنوان فرصتی برای یادگیری در نظر بگیرید.
به این بیاندیشید که چقدر نگرش روبهرشد شما به تیمتان کمک میکند. تلاشهای دیگران و ذهنیت یادگیری آنها را پاس بدارید و اگر در زمان گذشته با تعصب به تواناییهای دیگران نگاه کردهاید – و تصور ثابتی از توانایی آنها داشتهاید – وقت آن رسیده که تغییر و بهبود آنها را نیز ببینید و ارج نهید. محیط مناسبی جهت بحث و تعامل آزاد فراهم کنید و از دیگران نیز بخواهید نظرات و ایدههای خود را آزادانه مطرح کنند تا بدینترتیب کار تیمی شکل بگیرد. یکی از پایدارترین رویکردها برای حمایت از پیشرفت تیمتان، بهره مندی از مهارتهای کوچینگ است.
کارول دوئک در نسخه بهروزرسانیشدهی کتابش، به توصیه خود مبنی بر اینکه تلاش را بیشتر از نتیجه ارج نهید تاکید میکند و در عین حال هشدار میدهد که فقط تلاش موثر شایستهی تحسین است.
وی یادآوری می کند که نگرش روبهرشد داشتن، چیزی فراتر از مثبت اندیشی و روشنفکربودن است و جایگزینی نگرش رشد با ذهنیت ثابت، مستلزم تلاش متمرکزی است که تاثیر چشمگیری بر یادگیری افراد میگذارد.
با دعوت از شما برای پاسخ به این سوال، این مقاله را به پایان میبرم:
اولین گام برای تقویت ذهنیت رو به رشد در خودتان، کدام گام است؟
2 پاسخ
مقاله خوبی بود. با تشکر
سلام و عرض ادب و احترام
سپاس وافر این جانب را ّبابت نکات و مطالب ارزشمندی که با ما به اشتراک میگذارید، پذیرا باشید و به سایر عزیزانی که در این امر تشریک مساعی دارند، ابلاغ بفرمایید!
عالی هستید