شفقت با خود

شفقت با خود

portrait-happy-young-european-woman-keeps-hands-breast-shows-heart-gesture-expresses-gratitude-being-thankful-models-against-purple-wall-body-language-monochrome-people-devotion_273609-26597

شفقت با خود [1]

اگر فضای توسعه فردی را به دانشکده‌ای تشبیه کنیم که دارای رشته‌ها و مقاطع مختلف تحصیلی باشد که هر کدام واحدهای درسی متناسب با خود دارند، بی‌تردید شفقت با خود واحد پیش‌نیاز در تمام رشته‌های این دانشکده خواهد بود.

Self Compassion واژه‌ای‌ست منتخب از سوی روانشناسان و محققین علوم رفتاری و شناختی که می تواند آدرس درستی بر یکی از مهمترین نیازهای بشر در خلق رضایت و احساس خوشبختی باشد.

با مرور ادبیات موضوعی این واژه در منابع مختلف، به این تعریف از خانم کریستین نف[2] و تئوری ایشان در خصوص مولفه‌های “شفقت با خود” برخوردم که مبنای نگارش این مقاله برایم شد:

“شفقت به معنای حساس‌بودن به تجربه رنج است به نحوی که تمایلی عمیق برای کاهش و گذر از آن وجود داشته باشد”. وقتی از مشفق‌بودن با خود صحبت می‌کنیم، این تعریف متمرکز بر خودِ فرد می‌شود بدین‌صورت‌که: “درک و همدلی فرد با تجربه رنجش، با احساس ناکافی‌بودنش، مواجه‌شدن و پذیرفتن تمام پیامدهای شکست‌ها و تجارب ناموفق‌اش در زندگی.”

خانم نف با تکیه بر آموزه‌های معلمان خودشناسی در مکاتب مختلف بشری، شفقت با خود را متشکل از سه مولفه معرفی می‌کند:

“1- مهربانی با خود به جای قضاوت‌کردن.

2- درک حس مشترک انسانی به جای در خود فرورفتن و

3-ذهن آگاهی[3] در مقابل بیش از حد ماندن در خود مساله.”

در این نوشتار قصد دارم ضمن تشریح مختصر این سه مولفه، نگاهی نیز به نظریه خانم کارول دوئک[4] در تقسیم‌بندی انواع ذهنیت (طرزفکر) بیندازم تا ارتباط بین شفقت با خود و نگرش را همراه با یکدیگر بررسی کنیم.

وقتی تصمیم گرفتم در خصوص شفقت با خود بیشتر مطالعه کنم، به سراغ منابع مختلفی رفتم. چیزی در این بین توجهم را به خود جلب کرد و آن، این بود که این واژه خود، ترکیبی از دو واژه پرکاربرد در نتایج تحقیقات دانشگاهی و حتی افراد غیر آکادمیک و فعال در حوزه توسعه فردی‌ست. عشق به خود[5] و بخشیدن خود[6].

به عبارتی هرچه بیشتر مطالعه می‌کردم و به تجارب زیسته خود و مراجعینم رجوع می‌کردم، می‌دیدم شفقت، گویا از سطحی از آگاهی بر می‌خیزد که در آن عشق و بخشش، به اندازه کافی حضور پیدا کرده‌اند.

در کشاکش روزمره‌های زندگی، روبه‌روشدن با رنج و ناکامی، امری ناگریز به نظر می‌رسد چرا که گویا جزئی از قوانین هستی‌ست که رنج و شادی را مدام کنار هم و با اندک فاصله‌ای تجربه کنیم. ما در این زندگی، رنج دائمی و یا شادی بی‌پایان نخواهیم داشت. لذا برای حضوری اثرگذار در زمین و درست بازی‌کردن در زمینِ بازیِ هستی (منظور پذیرش همنشینی رنج و شادی است)، باور کرده‌ایم که باید مهارت‌های سخت و نرمی را در جعبه ابزار مهارت‌هایمان در این زندگی قرار دهیم.

اگر به بخش آغازین این مقاله بازگردیم و وارد دانشکده توسعه فردی شویم، شاید لازم باشد همسویی ظریفی در تعریف این عبارت نیز داشته باشیم. لغت‌نامه کمبریج “توسعه فردی” را این‌گونه تعریف می‌کند[7]:

“فرایندی که طی آن شخص رشد و تغییر می‌کند آن هم از مسیر تلاش‌های فردی خودش.”

این تعریف چند کلید واژه دارد: رشد/ تغییر/ تلاش‌های فردی.

پس، تا شخصی خودش اراده نکند و باور نداشته باشد، توسعه نمی‌یابد. در واقع این رشد، تنها آموختنی نیست بلکه، در عمل و از مسیر تلاش خودِ شخص برای محقق‌کردن دانسته‌هایش اتفاق خواهد افتاد.

پس ما در دانشکده توسعه فردی با یک فرآیند روبه‌رو هستیم که نیروی محرکه آن فقط و فقط دو چیز است:

1) میل به رشد و تغییر.

2) تلاش شخص.

اینکه بنده در مقدمه ادعا می‌کنم پیش‌نیاز ورود به این فرآیند در تمامی رشته‌های این دانشکده شفقت با خود است، دلایلی دارد که در ادامه با هم مرورش خواهیم کرد.

با بهره‌گیری از تئوری ذهنیت (طرزفکر) خانم دوئک[8]، انسانها از نظر ذهنیت در دو دسته عمده قرار می گیرند:

“یا دارای ذهنیت ثابت هستند و یا از ذهنیت رشد بهره مندند[9].”

زیربنای مورد نیاز برای ورود و به‌ثمرنشستن تلاش‌های اشخاص در دانشکده توسعه فردی، همانا اتخاذ نگرش رشد است. طبق این تئوری، افراد با ذهنیت رشد، نه تنها میل به تغییر دارند بلکه باورشان بر این‌ست که این تغییر، دست‌یافتنی بوده و آنها محکوم به ماندن در شخصیت و طرزفکرهای قدیمی خود نیستند.

پس، ارتباط بین ذهنیت رشدداشتن و امکان قبول‌شدن در واحدهای این دانشکده، غیرقابل انکار است. اینکه شما مهارت‌هایی چون مذاکره، هدف‌گذاری، تفکر انتقادی و یا مدیریت هیجانات را یاد می‌گیرید تا زندگی‌تان را معنادارتر و لحظات رضایت‌تان را پرشمارتر کنید، تنها بر بستر نگرش رشد است که به بار می‌نشیند و روی همین بستر است که رویکردهای نوین حل مساله همچون کوچینگ، رخ می‌نماید و انفجاری در ارتقاء کیفیت زیست و تجربه زیسته انسان، روی زمین رخ می‌دهد.

از سویی دیگر می‌بینیم که مولفه‌های تعریف‌شده توسط خانم نف در شفقت با خود، ارتباط تنگاتنگی با برانگیختن ذهنیت رشد در افراد دارد. این باور که توسعه پایدار فردی، تنها زمانی رخ می‌دهد که از درون به بیرون حرکت کنیم، ما را قادر می‌سازد تا با پذیرش تمام و کمال مسئولیت انتخاب‌هایمان، پای به دانشکده توسعه فردی بگذاریم و با رضایت و موفقیت، فرایند بهبود را سپری کنیم.

به مولفه‌های مشفق‌بودن با خود بازگردیم و همراه با یکدیگر یکی از سناریوهای زندگی‌مان را مرور کنیم:

” زمانی را به خاطر آورید که به دلیل شکست در پروژه‌ای، به شدت احساس سرخوردگی، ناکامی و رنج را تجربه می‌کردید. (این پروژه لزوما مربوط به شغل نیست و در روابط ما هم می‌تواند باشد)

آیا به خاطر دارید که انتخاب شما کدام یک از دو حالت زیر بوده است؟

1) شروع به سرزنش خود کردید، گوشه‌نشینی و دوری از جمع دوستان، همکاران و یا خانواده را برگزیدید و از محل کار یا حضور در جمع‌های آگاه از آن شکست، دوری کردید و یا استعفا دادید و این حس، تا مدت‌های مدید با شما بوده به نحوی که اکنون نیز با به خاطر آوردنش، گویا به همان زمان پرتاب شدید!

2) انتخاب‌تان این بوده است که دوره رنج و حس ناخوشایند شکست را به نحوی بگذرانید که جنسش استخراج تجربه از آن باشد. به خود آمدید و تصمیم گرفتید از یک روز مشخص دیگر افسوس گذشته را نخورید و قویتر از قبل، درس‌های این اتفاق را در کوله بار زندگی‌تان قرار دهید و با قدرت بیشتر به مسیر ادامه دهید!”

آن دسته که انتخاب دوم را داشته‌اید، آیا می‌بینید که با خود مهربان رفتار کرده‌اید، خود را  برای تمام کارهای کرده و ناکرده در آن تجربه بخشیده‌اید؟

آیا می‌بینید که دوست‌داشتن و بخشش خود، امید را به آن روزهای زندگی‌تان بازگرداند تا توانستید از زاویه‌ای دیگر به ماجرا نگاه کنید؟

نقش مولفه‌های اول و دوم در تعریف شفقت با خود، در این سناریوی پرتکرار زندگی همه ما به وضوح قابل مشاهده است و آن حس مشترک انسانی (مولفه دوم) چیزی جز این نیست:

” ما به دلیل انسان‌بودن، حتما خطا داریم و شکست هم خواهیم خورد. پس اشتباه‌کردن، بخشی از بشربودن تمام انسان‌های ساکن زمین است.”

وقتی این باور را کنار مهربانی (مولفه اول) قرار می‌دهیم، نیمی از راه را برای مشفق‌بودن با خود، پیموده‌ایم.

یادمان نرود که شفقت با خود را پیش‌نیاز تمام دروس دانشکده توسعه فردی یافتیم و به همین جهت است که شاغلین و رهروان این حوزه، لازم‌ است آگاه باشند که اگر شغلی در این حوزه انتخاب کرده‌اند (برای مثال کوچ هستند و یا به مشاوره و تراپی مشغولند)، مشفق‌بودن با خودشان، جزئی از بودن‌[10]شان است. یعنی همان چیزی که در هیچ کتاب یا دوره‌ای آن را نمی‌آموزند، مگر در کلاس درس زندگی‌شان، آن هم از مسیر تجربه زیسته.

اما مولفه سوم در تعریف شفقت با خود، ذهن‌آگاهی‌ست.

چیست این “ذهن‌آگاهی” که در عصر نوین آگاهی بشر و به خصوص ای نروزها، همه به دنبالش هستیم و دست بر قضا بازارهای مکاره هم برایش فراوان است؟

“آگاه‌بودن به آنچه در حال انجامش هستی!”

ساده‌ترین و عملی‌ترین تعریفی‌ست که می‌توانم پس از دو دهه فعالیت در این حوزه برایش بیاورم. با تکنیک‌هایش در این مقاله کاری ندارم[11] و تنها درک مفهوم عملی آن کافی‌ست تا بنده و شما مشفق‌بودن با خود را در بالاترین سطح تجربه بشری، کسب کنیم. وقتی جنس حضور ما در لحظات، ساعت‌ها و روزهای زندگی‌مان، جنسِ درکِ اکنون باشد، می‌توانیم مهربان باشیم تا رنج و شکست‌هایمان را به جای سرزنش، فرار و یا انکار آنها در آغوش بگیریم.

شما که تا اینجای مقاله همراه بوده‌اید، لطفا درنگی کنید و به این سوال پاسخ دهید: “بین این سه مولفه در مشفق‌بودن با خود و موفقیت در دانشکده توسعه فردی جهت رشد خود و یا همراهی با دیگران در مسیر رشد آنها، چه ارتباطی می‌بینید؟”

بنده، به عنوان یک مایندست کوچ (کوچ نگرش) با رویکرد ذهن‌آگاهی، و شما خواننده محترم این نوشتار تحت هر عنوان شغلی یا بودنی که برای خود برگزیده‌اید، همگی در مسیر بی‌انتهای رشد و توسعه فردی هستیم. یعنی گویا ساکن شده‌ایم در این دانشکده و با فارغ‌التحصیلی از یک رشته، می‌بینیم که باز هم امکان ورود به رشته‌ای دیگر را داریم که می‌توانیم به وسیله آن، زندگی‌مان را معنادارتر کنیم.

لذا درکِ عمیق و عملی از مفهوم مشفق‌بودن با خود، همان چیزی‌ست که ما را در این مسیر راسخ و استوار، قادر به ادامه‌دادن می‌سازد.

ذهنیت رشد، باور به تغییر دارد. برایش قدم بر می‌دارد. هزینه می‌کند و برای پایداری در این مسیر، هوشیاری و ذهن‌آگاهی را به عنوان محور رفتارهایش انتخاب می‌کند. رها می‌کند گذشته‌ای را که فقط بند بر دست و پایش زده است و برای آینده‌ای که هنوز نیامده، نگران نیست. چون این نگرانی فقط مانع جلورفتن و درس گرفتن از گذشته‌اش می‌شود.

و ما که اینچنین ذهنیتی را برای خود بر می‌گزینیم (ذهنیت رشد)، در می‌یابیم که دانشکده توسعه فردی با تمام وسعتش، تنها یکی از بخش‌های دانشگاه زندگی ماست!

پس انتخاب می‌کنیم: زنده بمانیم و زندگی را با شفقت بر خود و دیگران، معنا ببخشیم!

[1] Self Compassion.

[2] Neff conceptualizes self-compassion as composed of three bipolar subcomponents: (1) Self-Kindness versus Self-Judgment, (2) Common Humanity versus Isolation and (3) Mindfulness versus Over-Identification (Neff, 2003).

[3] Mindfulness.

[4] Carol dweck is an American psychologist. She holds the Lewis and Virginia Eaton Professorship of Psychology at Stanford University. Dweck is known for her work on motivation and mindset.

[5] Self love.

[6] Self Forgiveness.

[8] The process in which a person grows or changes and becomes more advanced through their own efforts.

[9] Success comes from having the right mindset rather than intelligence, talent or education. Growth mindset is the right one.

[10] به مقاله “ذهنیت و اثرات آن بر دستاوردهای ما در زندگی” منتشرشده در مجله شماره 15 دنیای کوچینگ بهار 1402 رجوع نمایید.

[11] Being.

[12] به مقاله “تجربه ی حال، امکانی در مدیریت استرس” منتشر شده در مجله شماره 12 دنیای کوچینگ تابستان 1401 رجوع نمایید.

منابع:

1- https://self-compassion.org

2- https://self-compassion.org/wp-content/uploads/publications/Chap4_Mindfulness-Acceptance-and-Positive-Psychology

3- https://www.cci.health.wa.gov.au

4- https://journals.sagepub.com/doi/abs/10.1177/0146167212445599/Self-Compassion Increases Self-Improvement Motivation

[1] Self Compassion.

[2] Neff conceptualizes self-compassion as composed of three bipolar subcomponents: (1) Self-Kindness versus Self-Judgment, (2) Common Humanity versus Isolation and (3) Mindfulness versus Over-Identification (Neff, 2003).

[3] Mindfulness.

[4] Carol dweck is an American psychologist. She holds the Lewis and Virginia Eaton Professorship of Psychology at Stanford University. Dweck is known for her work on motivation and mindset.

[5] Self love.

[6] Self Forgiveness.

[7] The process in which a person grows or changes and becomes more advanced through their own efforts.

[8] Success comes from having the right mindset rather than intelligence, talent or education. Growth mindset is the right one.

[9] به مقاله “ذهنیت و اثرات آن بر دستاوردهای ما در زندگی” منتشرشده در مجله شماره 15 دنیای کوچینگ بهار 1402 رجوع نمایید.

[10] Being.

[11] به مقاله “تجربه ی حال، امکانی در مدیریت استرس” منتشر شده در مجله شماره 12 دنیای کوچینگ تابستان 1401 رجوع نمایید.

5/5 - (2 امتیاز)

شناسنامه مقاله

نویسنده

الهام مظاهری pcc

ناشر

آکادمی‌کوچینگ‌ FCA انگلستان

تاریخ انتشار

1402٫10٫19

اشتراک گذاری :

عضویت در جمعه نامه

Please wait...

عضویت شما در جمعه نامه ثبت شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنل مورد نظر را انتخاب کنید