از پیروان پیروی نکن | توسعه فردی با رهایی از تکرار عادت‌ها

از پیروان پیروی نکن | توسعه فردی با رهایی از تکرار عادت‌ها

چگونه یک مانع ذهنی را رفع کنیم؟

هزارپاها منظم در خطوط نوسانی طولانی حرکت می‌کنند، یکی پُشتِ دیگری. Jean Hanri Fabre، جسم شناس فرانسوی، یک‌بار گروهی از هزارپاها را تا لبه یک گلدان بزرگ هدایت کرد به‌گونه‌ای که رهبر آن‌ها متوجه شد که دماغ او به دم آخرین هزارپا در صف خورده است و حلقه‌ای بدون انتها یا ابتدا شکل‌گرفته است.
به‌وسیلهٔ اجبار و عادت و البته غریزه، حلقهٔ هزارپاها روی لبه گلدان هفتاد روز و شب ادامه داشت تا زمانی که آن‌ها از خستگی و گرسنگی باوجوداینکه وجود غذای کافی در نزدیکی آن‌ها و خارج از حلقهٔ چرخش آن‌ها کاملاً مشهود بود، مردند آن‌ها به این دلیل مردند که صرفاً در مسیر مشخص‌شده، ادامهٔ حرکت می‌دادند.
مردم اغلب به صورتی مشابه با هزارپاها رفتار می‌کنند و به همین دلیل الگوهای رفتاری و شیوه‌های تفکر با عمقِ زیادی براثر این تکرارها ایجاد می‌شود که به نظر، پیروی از این الگوها و شیوه‌ها نسبت به غلبه بر سختیِ تغییر، حتی زمانی که این تغییر ممکن است منجر به آزادی، دستاورد و موفقیت آن‌ها گردد ساده‌تر و راحت‌تر است.
اگر کسی داد بزند (آتش)، همه به‌صورت خودکار از رفتار جمعیت پیروی خواهیم کرد و هزاران نفر بی‌جهت به دلیل هجوم بردن به سمت راهه‌ای خروجی در این رویداد می‌میرند. به‌واقع، چند نفر می‌ایستند تا از خود بپرسند، آیا این واقعاً بهترین راه خروج از این مکان است؟
بسیاری از افراد مسیر اصلی را به این دلیل گم می‌کنند که برای آن‌ها ساده‌تر و راحت‌تر است که بدون کنکاش در خصوص صلاحیت افرادی که جلوتر هستند از آن‌ها پیروی کنند تا به‌صورت مستقل فکر کرده و مسیر را کنترل نمایند.
موضوعی که درکش برای افراد سخت می‌باشد این است که عموماً افراد در چنین مواردی اکثراً اشتباه می‌کنند، مانند هزارپاها که در لبه گلدان باوجود زندگی و غذا که در فاصله‌ای نزدیک از آن‌ها قرار دارد می‌چرخند و می‌چرخند. اگر در این میان فقط تعداد کمی افراد با توجه به این شیوه زنده بمانند، تعجبی نیست، چون فقط همان تعدادِ اندک فکر کرده‌اند؛ اما یک بررسی کوچک مشخص خواهد کرد که در کلِ سوابق ثبت‌شده، اکثریت افراد در طول تاریخِ بشر دارای سابقهٔ مشابهی از اشتباه درباره بسیاری از موارد زندگی خصوصاً موارد مهم و حیاتی بوده‌اند. زمانی ما فکر می‌کردیم که زمین صاف است و بعداً فکر می‌کردیم خورشید، ستارگان و سیاره‌ها در اطراف زمین می‌چرخند. اکنون بر این باوریم که هردوی این ایده‌ها اشتباه بوده است، اما دران زمان آن‌ها به باور تبدیل‌شده بود و بسیاری از افراد از آن دفاع و پیروی می‌کردند. در بررسی تاریخ، ما باید شبیه هزارپایی عمل کنیم که از افرادی که خارج از عرف عمل می‌کنند تبعیت می‌کند تا اینکه بتوانیم از خط خارج شویم و حقیقت را ببینیم.
برای افراد درک این موضوع مشکل است که تنها اکثریت کوچکی از افراد واقعاً درک و فهم در خصوص کلمهٔ زندگی و بالأخص درباره زندگی راحت و موفقیت‌آمیز دارند. موفقیت در بخش‌های مهم زندگی به‌ندرت به‌صورت طبیعی به دست می‌آید، هیچ فرایند طبیعی از موفقیت در چیزهایی مانند یادگیری یک ساز در موسیقی، ورزش، تنیس، گلف، کسب‌وکار، ازدواج، پدر شدن وجود ندارد.
اما به دلایلی افراد به‌صورت منفعل صبر می‌کنند تا موفقیت به سمت آن‌ها بیاید، مانند هزارپاهایی که به دنبال هم در یک دایره چرخیده و به دنبال غذا هستند و با دماغ خود دم نفر جلویی را دنبال می‌کنند، زندگی مانند دیگر افراد، زندگی با فرضیه‌های ناگفته و ضمنی است که صرفاً آن افراد می‌دانند چگونه با آن فرضیه‌ها به‌صورت موفقیت‌آمیزی زندگی کنند و لزوماً برای افراد پیرو، موفقیت به همراه نخواهد داشت.
این ایده خوبی است که هرچند وقت یک‌بار از خط خارج‌شده و به اطراف نگاه کنیم تا ببینیم که آیا این خط ما را به‌جایی که می‌خواهیم خواهد برد یا خیر. چنانچه این‌گونه نباشد و مارا به سمت آنجایی که می‌خواهیم هدایت نمی‌کند، زمان مناسبی است برای گزینش رهبر جدید و جهتی جدید اقدام نماییم.
شکست، شکست نیست، … تا زمانی که شما در بلند شدن شکست بخورید
Mary Pickford برای افرادی که همیشه تلاش می‌کنند تا عادتی را بشکنند و اکثراً شکست می‌خورند، گفته است (شکست، شکست نیست، … تا زمانی که شما در بلند شدن شکست بخورید). اغلب افرادی که درنهایت در مسابقه‌ای برنده می‌شوند، می‌خواسته‌اند که تغییر کنند و این کار را پس از تحمل شکست‌های تکراری انجام داده‌اند؛ و این روند در اکثر موارد زندگی به همین صورت است، یعنی پس از شکست‌های مکرر مجدد بلند شویم و تلاش کنیم.
شکستن یک عادت طولانی مانند انتهای جاده در یک‌زمان به نظر می‌رسد مصداق «قطع کامل یک لذت». در این روش ناگهان عادت قدیمی را قطع می‌کنید و سپس مغز شما پر می‌شود از این موضوع که «بدون تکرار عادت‌های قدیمی، دیگر هیچ لذتی وجود ندارد»؛ اما این‌طور نیست، عادات جدید در کوتاه‌مدت شکل می‌گیرند و دنیای کاملاً جدیدی را به سمت ما باز می‌کنند.
بنابراین، اگر شما تلاش کرده‌اید که جهت جدیدی را برگزینید، بهتر است به‌خوبی پیشنهاد Mary Pickford را به یاد داشته باشید: شکستن عادت قدیمی پایان جاده نیست، صرفاً تغییر جهت جاده است و شکست، شکست نیست تا زمانی که شما بلند شوید.

برگردان: خسرو اصلانی
نویسنده: ارل نایتینگل

4.3/5 - (6 امتیاز)

شناسنامه مقاله

ناشر

آکادمی‌کوچینگ‌ FCA انگلستان

دسته بندی

تاریخ انتشار

1398٫12٫05

اشتراک گذاری :

عضویت در جمعه نامه

Please wait...

عضویت شما در جمعه نامه ثبت شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنل مورد نظر را انتخاب کنید