تیم کاساسولا
من معتقدم لازمة طبیعت بشری این است که در نظم و ساختار به شکوفایی برسد. میخواهم نظر خود را، دربارة اینکه چطور چیزی با عنوان انسان ناساختارمند وجود ندارد، چگونه ساختار به نحو متناقضنمایی آزادیبخش است، چگونه ساختارها بهنحو انداموار پرورش مییابند و چگونه احساسات منفیِ ناشی از ساختار فرصتی برای تأمل در اختیار ما مینهند، بیان کنم.
انسان ناساختارمند وجود ندارد
در کتاب ستم ناساختارمندی، فعال و پژوهشگر حوزة حقوق زنان، جو فریمن، این باور شایع را، مبنی بر اینکه افراد ناساختارمند جنبش آزادی زنان را شکل دادهاند، نقد میکند. او میگوید:
«ناساختارمندی به لحاظ سازمانی ناممکن است. اینکه گروهمان ساختارمند باشد یا نباشد در حوزة تصمیم و اختیار ما نیست؛ ما فقط میتوانیم دربارة اینکه گروهمان کاملاً ساختارمند باشد یا نباشد تصمیم بگیریم.»
ناساختارمندی به لحاظ سازمانی ممکن نیست. اینکه افراد پیشینه، استعداد و تمایلات متفاوتی دارند آن چیزی است که ساختار را شکل میدهد.
البته، فریمن دربارة ساختار گروهی حرف میزند و من دربارة ساختار فردی. اما من معتقدم که اصل «ناساختارمندی به لحاظ سازمانی ناممکن است» برای افراد هم، مانند گروهها، صدق میکند.
فرد ناساختارمند وجود ندارد. کسی که دوست ندارد برای برنامة روزمرهاش از تقویم استفاده کند لزوماً ناساختارمند نیست –ساختار او مستلزم استفاده از تقویم نیست. کسی که اغلب اقداماتش فیالبداهه و خودانگیخته باشد هم ناساختارمند نیست –ساختار او سیال است.
همة ما منظماً مسواک میزنیم، حمام میرویم، غذا میخوریم و میخوابیم؛ همة ما ساختاری داریم و همین ساختار است که به ما آزادی میبخشد.
ساختار آزادی به همراه دارد
ساختار گونهای از الزام و اجبار است و الزاماتْ ما را، از هر آنچه سر راهمان سبز میشود و مانع رسیدن ما به تصمیم و نیتمان میشود، رها میسازد.
الزامات به محدودیت یا موانع توصیف میشوند، اما ذاتاً منفی نیستند؛ بلکه شاید مثبت هم باشند. در کتاب محدودیت زیبا، آدام مورگن چنین مینویسد:
«محدودیت باید به منزلة انگیزگرِ تغییرات مثبت تلقی شود –ما میتوانیم از آن چون انگیزهای برای کسب تجربیات جدید و پیشرفتهای غیرمنتظره بهره بگیریم.»
محدودیت باید انگیزهای برای تغییرات مثبت تلقی شود.
به یک معنا، طراحی یعنی مفیدساختن محدودیتها. عناصرِ یک رابطْ محدودیتهایی هستند که به کاربر کمک میکنند تا به اهدافش برسد. طراحیْ کاربر را از تصمیمها و موانع غیرضروری، که در راه رسیدن به مقاصدش وجود دارد، رها میسازد.
من توصیفی را که کوروش دینی از سازمان به دست میدهد بسیار میپسندم. او در کتاب چیرگی بر گردش کار مینویسد:
«سازمان فرایند حمایت از و وضوحبخشی به مسیری است که به پرورش اهداف یاری میرساند.»
اگر واژة «سازمان» را با «ساختار» جایگزین کنید:
ساختار فرایند حمایت از و وضوحبخشی به مسیری است که به پرورش اهداف یاری میرساند.
ساختار مسیر را برای پرورش مقاصد ما هموار و روشن میسازد. بدون ساختار، ما مستعد رفتن به بیراهههایی هستیم که از پرورش مقاصد ما حمایت نمیکنند؛ گویی در جنگلی پردارودرخت گم میشویم و راه خروج را هم نمیدانیم.
ساختار خوب به نحو انداموار ایجاد میشود
البته، تفاوتهایی میان ساختار خوب و ساختار بد وجود دارد. اول از ساختار بد شروع میکنیم:
ساختارهای بد:
- برای حل مشکلات پیشبینیشدهای که درحالحاضر وجود دارند طراحی شدهاند؛
- از واقعیت فاصله دارند؛
- بیشازحد پیچیدهاند.
چند مثال بسیار شایع:
- تصمیمتان برای سال جدید این است که هرروز به باشگاه بروید؛ درحالیکه همین حالا فقط دوهفتهیکبار باشگاه میروید؛
- خود را به بیدارشدن در ساعت پنج صبح متعهد میکنید، درحالیکه عموماً ساعت 8:30 از خواب بیدار میشوید.
قانون گال این مسئله را چنین شرح میدهد:
«سیستمهای پیچیده، که نتیجهبخش هستند، همواره از سیستمهای سادة نتیجهبخش نشأت گرفتهاند. سیستم پیچیدهای که بدون پیشینه و از ابتدا طراحی شده است هرگز نتیجهبخش نیست و نمیتوان جوری وصلهپینهاش کرد که نتیجهبخش شود. باید دوباره شروع کنید و با یک سیستم نتیجهبخش ساده کارتان را آغاز کنید.»
واژة «سیستم پیچیده» را با ساختار جایگزین کنید و نتیجه این میشود:
«ساختاری که بدون پیشینه و از ابتدا طراحی شده است هرگز نتیجهبخش نیست و نمیتوان جوری وصلهپینهاش کرد که نتیجهبخش شود.»
ساختارهای خوب از پیش معین نمیشوند، بلکه از خودآزماییها نشأت میگیرند. این ساختارها در چرخة توجه، ایدهپردازی، تلاش، ارزیابی و توجه مجدد قرار دارند. آنها هرروز یک درصد بهتر میشوند و پیشرفت میکنند.
مثالهایی از ساختارهای خوب:
- این ساختارها کسی را که هفتهای یک بار به باشگاه میرود متعهد میکنند که، به مدت دو هفته، هفتهای دوبار به باشگاه برود. پس از آن دو هفته، میبینند که آیا به هدفشان رسیدهاند یا خیر. اگر رسیدهاند، تعداد جلسات را به سه بار در هفته ارتقاء میدهند.
- کسی را که 8:30 صبح از خواب بیدار میشود، به مدت یک هفته، متعهد به بیدارشدن در ساعت هشت میکنند. اگر موفق شد، هفتة بعد او متعهد به بیدارشدن در ساعت 7:30 میشود. اگر نشد، تلاش میکنند که چرایی این اتفاق را دریابند ( مثلاً چون وقتی بیدار میشوند هوا کاملاً تاریک است یا مثلاً همیشه دکمة اسنوز را میزنند.)
«بگذارید تا ساختار بهنحو انداموار ظاهر شود. وقتی از ابتدا تحمیل شود، آنچه ممکن است بعداً ایجاد شود را خودتان پیشاپیش تحمیل کردهاید و به طور مصنوعی روابط ظریف بین ایدهها و نظرات را سرکوب کردهاید.»
اندی متوسچک
احساسات منفی؛ فرصتی برای ارزیابی مشکل
باوجوداین، ممکن است ساختار شما را مضطرب کند.
وقتی به لیست کارهایم نگاه میکنم و کارهایی را میبینم که هنوز تکمیلشان نکردهام، احساس «عقبافتادگی» میکنم. اگر ساختاری ازپیشموجود برای رسیدن به کارهایم نداشتم، این احساس عقبافتادگی به من دست نمیداد.
وقتی به تقویمم نگاه میکنم و اتفاقات متعددی را در روزهایم میبینم، احساس میکنم شدیداً گیج شدهام. اگر ساختاری ازپیشموجود برای برنامههایم نمیداشتم، این احساس گیجشدگی به من دست نمیداد.
در هر دوی این حالات، آیا ساختار من یاریدهنده است؟
احتمالاً نه. من آموختهام که احساس اضطراب و گیجشدگی نشانهای است بر اینکه باید به مشکل بیشتر فکر کنم.
آیا مشکل این است که کارهای عقبافتادة زیادی دارم؟ باید تعداد پروژههایم را کم کنم؟
آیا مشکل جبنهای از خودِ ساختار من است؟ آیا من بیشازحد به این ساختار میپردازم، به عوض اینکه اجازه دهم خودش ایجاد شود؟
آیا مشکل نحوة ارتباط من با ساختارم است؟ آیا من این برنامه را به منزلة چیزی میبینم که مجبورم انجام دهم یا کاری که انتخاب کردهام که به انجام برسانمش؟
ساختار موجب ایجاد احساساتی میشود که نمیخواهیمشان. بگذارید تا احساسات اضطراب و گیجشدگی به شما بگویند: «آهای، این اتفاق شاید فرصتی بشه تا به درسی که قراره از این مرحله بگیری کمی فکر کنی.»
نتیجه
ساختار را بیشتر امری فعالکننده ببینید تا امری آزادیبخش. فرد ناساختارمند وجود ندارد؛ پس احتمالاً از بودن ساختار استقبال خواهیم کرد؛ حتی وقتی احساسات ناخوشایندی در ما برمیانگیزد.
بدون ساختار، برای دستیابی به اهدافمان و انجامدادن آنچه مقصودمان است تحت فشار قرار میگیریم. خود را از این فشار خلاص کنید. رها باشید.
5 پاسخ
همیشه برای شناخت بیشتر خود در رشد وموفقیت به ساختار هدفمند نیاز داشتم تفکیک معنایی ساختار به این گونه برایم اگاهی داشت شاید به این اگاهی بتوانم برای اقدامها از ساختار مثبت به راحتی استفاده کنم ممنون
عالی بود و کاربردی ممنونم سپاس
با سلام
از حسن توجه شما سپاسگزاریم
عالی بود و کاربردی ممنونم
با سلام
از حسن توجه شما سپاسگزاریم