حدود دو سوم استارتآپها با پشتوانه سرمایهگذاری خطرپذیر در خروج از تامین مالی بعدی یا افزایش آن شکست میخورند و احتمال تبدیل شدن به یونیکورن حدود 1٪ است. با این حال، فعالیت سرمایهگذاری خطرپذیر در اروپا در سال 2020 به اوج خود رسیده و از تقریبا 2000 معامله بیشتر از سال 2019 به 42.8 میلیارد یورو رسید.
شرکتهای خطرپذیر از سازمانهای بزرگی مانند Salesforce Ventures و شرکتهای سنتی VC، به این امید که با کمک به رشد و تسریع اتفاق بزرگ بعدی، بازدهی قابلتوجهی به دست آورند، هر ساله میلیاردها دلار سرمایهگذاری میکنند.حتی اگر سرمایهگذاران به طور معمول داراییهای مرتبط با افراد مانند قابلیت مدیریت یا انسجام تیم را برای منطقیسازی سرمایهگذاریها ارزیابی میکنند، عنصر کلیدی دیگری برای موفقیت وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود: نقاط قوت فردی.
در طول سالها، گالوپ ارتباط بین سازمانهای مبتنی بر نقاط قوت و نتایج عملکرد مانند فروش، گردش مالی و سودآوری را ثابت کردهاست. در واقع، بیش از 90 درصد از شرکتهای Fortune 500 از کلیفتوناسترنگث (CliftonStrengths) استفاده کردهاند. برای شکستن شاخ غول و موفقیت، سرمایهگذاران خطرپذیر میتوانند با استفاده از کلیفتوناسترنگث به سه روش سود ببرند:
1- شناسایی کاستی استعدادهای موجود
صورتهای سود و زیان یا نرخهای ریزش روشن هستند و تصویری واضح از یک سرمایهگذاری را ارائه میدهند، اما کاستیهای کمرنگتر اغلب به همان اندازه مهم هستند. هرچه باشد، هر سرمایهگذاری موفقی با مهارتهای مکمل بنیانگذاران و تیمهای آن پرورش مییابد.ایلان ماسک و گوین شاتول یا استیو جابز و تیم کوک را در نظر بگیرید. در حالی که جابز میراث خود را بر خلاقیت مغز راست خود بنا کرد، مغز چپ تحلیلی تیم کوک به همان اندازه برای موفقیت اپل مهم بود.
در سرمایهگذاریهای جدید (که تیم ها در آن کوچک هستند) استعدادهای نامتعادل موفقیت را از بین میبرند. مثال بارز آن سرمایهگذاریهایی با یک تیم موسس است که بهویژه از نظر فناوری قوی است، اما فاقد هوش تجاری است و بالعکس. درک نقاط قوت هر یک از اعضای تیم به سرمایهگذاران خطرپذیر بینشی اضافی برای پیشبینی موفقیت و ارزیابی ریسک میدهد. علاوه بر این، کارمندان 20 تا 73 درصد کمتر در هنگام کار برای یک شرکت مبتنی بر نقاط قوت، احتمال ترک کار را دارند، که پیشبینی طول عمر یک تیم را برای سرمایهگذاران آسانتر میکند، علاوه بر پتانسیل آن برای غلبه بر چالشهای بیشماری که استارتآپها با آن مواجه هستند.
2- اثبات سرمایهگذاری
رویکرد مبتنی بر علم گالوپ برای مطالعه نقاط قوت افراد میتواند به سرمایهگذاران خطرپذیر کمک کند تا شواهدی برای توضیح «غرایز درونی» خود با نگاه کردن به نقاط قوت مکمل تیم ارائه دهند. سرمایهگذاران خطرپذیر با عدم اطمینان بسیار بیشتری نسبت به سرمایهگذاران خصوصی و انواع دیگر سرمایهگذاران مواجه هستند؛ که در آن روشهای کمی و سایر روشهای میدانی شایعتر هستند و بیشتر بازده بالقوه را پیشبینی میکنند. با شناسایی کاستیهای استعداد موجود، سرمایهگذاران خطرپذیر مکملهای درون تیم را پیشبینی میکنند و شم سرمایهگذاری خود را منطقی میسازند.
حتی اگر سرمایهگذاران به طور معمول داراییهای مرتبط با افراد مانند قابلیت مدیریت یا انسجام تیم را برای منطقیسازی سرمایهگذاریها ارزیابی میکنند، عنصر کلیدی دیگری برای موفقیت وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود: نقاط قوت فردی.
این بینش اضافی به VCها کمک می کند تا استراتژی ارزشگذاری و سرمایهگذاری خود را تنظیم کنند. با گذشت زمان، مشاهده تیمها از نظر نقاط قوت آنها می تواند به سرمایهگذاران در شناسایی الگوها کمک کند. مهمتر از همه، میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا شرکتهای جوان را به سمت موفقیت هدایت کنند.
3- ارتقاء منتورینگ استارتآپ
شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر علاوه بر تامین مالی عملیات خود، اغلب به کارآفرینان جوان مشاوره میدهند و به آنها توصیههایی میکنند تا احتمال موفقیت آنها در بازار را افزایش دهند. درک نقاط قوت فردی بنیانگذاران و تیمهای نوپای آنها مزایایی برای سرمایهگذاران خطرپذیر فراهم میکند که به بازدهی بالا ختم میشود.
در ابتدا، این کار میتواند به هماهنگی منتورها و تیمها کمک کند. شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر با درک آنچه که بنیانگذاران و ملحقشوندگان اولیه را منحصربهفرد میکند، میتوانند سرمایهگذاران و شرکایی را شناسایی کنند که بهترین موقعیت را برای کمک به رشد سرمایهگذاری جدید با بهرهگیری از نقاط قوت مشترک یا با کامل کردن کاستیهای موجود دارند.به همین ترتیب، درک دقیقتر نقاط قوت بنیانگذار، جفت کردن استارتآپها با دیگر کارآفرینان و مؤسسات را آسانتر میکند، که در مدلهای کسبوکار مبتنی بر اکوسیستم و پلتفرم رایج امروزی حیاتی است.
علاوه بر این، کلیفتوناسترنگث ثبات را در میان رشد فراهم میکند. یکی از رایجترین چالشهایی که استارتآپها با آن روبرو هستند، حفظ ماهیت و فرهنگ اولیه خود در طول رشد سریع است. درک رشد از دریچه نقاط قوت افراد به کارآفرینان و سرمایهگذاران کمک میکند تا استراتژیهای رشد تهاجمی را طراحی کنند و در عین حال استعدادهایی را استخدام و آموزش دهند که ذهنیت بنیانگذار را که در وهله اول به سرمایهگذاری مزیت رقابتی میدهد، به خطر نمیاندازند.
هر ساله، سازمانهای فعلی و سرمایهگذاران خطرپذیر با دهها هزار سرمایهگذاری جدید آشنا میشوند که فرصتهای سرمایهگذاری جدیدی را برای تضمین رشد مستمر ایجاد میکنند اما در نهایت بسیاری از آنها شکست میخورند.یادگیری ماشین و هوش مصنوعی میتواند ریسک سرمایهگذاریها را کاهش داده، بازدهی را تضمین کند و شانس موفقیت را افزایش دهد. اما مشاهده شرکتها از دریچه نقاط قوت، بینش پیشبینیکننده عمیقتری به ما میدهد. استارتآپهای یونیکورن نام خود را به این دلیل میگیرند که منحصربهفرد هستند و شناسایی بیشتر آنها با درک منحصربهفرد بودن افرادشان آغاز میشود.
نوشته: جرارد تابوآدا