تمرکز شما به کدام سمت است؟

تمرکز شما به کدام سمت است؟

low-angle-shot-blue-directions-sign-with-white-arrows_181624-20064-1024x679

مارکوس باکینگهام[1] نویسنده کتاب “حالا توانایی‌های خود را کشف کن” در کتاب خود به آمار جالبی اشاره کرده است: از گروهی از والدین پرسیده‌اند که اگر در کارنامه فرزندتان این نمرات را ببینید، بر کدام‌یک از آنها تمرکز خواهید کرد؟!

زبان انگلیسی A

دروس اجتماعی A

زیست شناسی C

جبر F

متاسفانه، 77 درصد افراد در پاسخ به این سوال، جبر را انتخاب کردند.

البته، حدس می‌زنم حتی شما در این لحظه با خود می‌گویید چرا متاسفانه؟ و احتمالاً شما هم، همین گزینه را انتخاب می‌کردید.

در بیشتر مواقع، از زمانی‌که وارد مدرسه شدیم و شاید حتی قبل از آن تغییری در ما و اطرافیانمان به طور ناخودآگاه اتفاق افتاده است. تمرکز از موفقیت‌ها، نقاط ‌قوت و استعدادها به سمت نقاط‌ضعف و بهبود آنها تغییر کرده است.

در مدرسه اگر از 10 موضوع درسی، در 1 یا 2 درس نمره ضعیف‌تری دریافت می‌کردیم همه توجه‌ها بر آن دو موضوع درسی متمرکز می‌شد. البته این موضوع در محیط آموزشی‌ و در مواردی که نمره و اثر آن در انتخاب مسیر آموزشی ما موثر است، تا حدی قابل درک است (مثل پروسه کنکور که بسیاری از ما در مسیرش قرار گرفته‌ایم) که ما به این موضوع نمی‌پردازیم.

می‌خواهم توجه شما را به سمت طرزفکرتان ببرم. طرزفکری که به صورت عامیانه خیلی مواقع می‌گوید: “اونی که خوب هست که خوبه”

و انگار این یک باید است، کار خاصی نیست و توجه اصلی ما باید به سمت آنکه ضعیف است باشد و این نقطه‌ای است که ما شاید تنها برای لحظه‌ای، به آن نقطه قوت نیم‌نگاهی انداخته و از آن می‌گذریم. تنها نیم‌نگاهی به نمره 20 خود کرده و بعد به سمت نمره کمتر می‌رویم و تمام توجه خود را در آن نقطه می‌گذاریم.

چرا متاسفانه؟!

دلیل استفاده از کلمه متاسفانه، از آنجایی است که ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که متمرکز بر نقاط ‌ضعف است تا نقاط ‌قوت.

ما و اطرافیانمان، بیشتر مواقع این باور را داریم که برای اینکه قویتر یا موفقتر باشیم باید از همه لحاظ بهترین باشیم و این تنها زمانی است که حس خوب در مورد خودمان داریم. در نتیجه، تمام تمرکز خود را بر نقاطی می‌گذاریم که به اصطلاح در آن ضعیف هستیم و سعی بر آن می‌کنیم که این نقاط‌ ضعف را بهبود دهیم.

جالب است که بیشتر مواقع حتی نقاط‌ قوت خود را نمی‌بینیم. نقاط‌قوت ما از دید خودمان بسیار طبیعی آمده، انگاری که همه، این نقطه قوت را دارند و اتفاق خاصی نیست. درصورتی‌که اگر دقت نماییم، نقاط قوت ماست که ما را از دیگران متمایز می‌نماید بدون اینکه حتی فکر کنیم و یا گذر زمان را متوجه شویم، به آنها می‌پردازیم، خلاقیت نشان می‌دهیم و از انجامشان لذت می‌بریم.

اما …

اما کمتر مواقعی به این فکر می‌کنیم که این نقاط قوت چه هستند و یا اینکه چگونه می‌توانیم بر روی آنها سرمایه‌گذاری نماییم.

به این فکر کنید که اگر در این سال‌ها بخش بزرگی از تمرکز و سرمایه خود را بر روی نقاط قوت خود قرار داده بودید، چه تصمیم‌های متفاوتی می‌گرفتید؟!

  • در شغل دیگری مشغول به کار بودید؟!
  • بعضی از کارها را واگذار می‌کردید و خود متمرکز بر نقطه قوتتان می‌شدید؟!

و چه پتانسیل‌هایی برای شما باز شده بود؟!

به عنوان یک رهبر

تا چه حد به نقاط قوت تیمتان آگاه هستید؟

چه میزان زمانی را برای شناخت نقاط قوت آنها اختصاص می‌دهید؟!

همان‌طور که تا به اینجا اشاره شد، ما و اطرافیان‌مان به احتمال زیاد تا به امروز به صورت طبیعی کمتر زمانی را صرف کرده‌ایم تا به این دقت کنیم که چه نقاط قوتی داریم و در چه کارهایی موفقتر عمل می‌کنیم و شادمان هستیم؟!

زمانی‌که کاری را که انجام می‌دهیم مطابق با استعداد و توانمندی‌‌مان است، این‌ حالت می‌تواند باعث رضایت و توانمندی بیشتر ما و اعضای تیم‌مان شود.

پس به عنوان رهبر یک تیم، اهمیت این موضوع بیشتر است که این توانایی‌ها را در تیم خود دیده، به آنها کمک کنیم که از حالت ناخودآگاه نسبت به این نقاط قوت به صورت خودآگاه توجه نموده و بیشتر در حوزه‌‌ توانمندی خود عمل نمایند.

چگونه این نقاط قوت را شناسایی کنیم؟!

بسیاری از ما وابسته به آزمون‌هایی هستیم که این نقاط قوت را برای ما شناسایی کند و در شرکت‌ها از تست‌های متفاوتی استفاده می‌شود.

یکی از تست‌هایی که در دنیا برای شناخت نقاط قوت بسیار شناخته شده است، تست شناسایی نقاط قوت شرکت گلوپ[2] است که می‌توانید برای خود و یا اعضا تیم‌تان از آن استفاده نمایید.

در کنار آن، می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و تاکید نمایم که ما لزوماً به این تست‌ها نیاز نداریم که بتوانیم نقاط قوت اعضای تیم خود را بشناسیم.

مثال:

افرادی به صورت طبیعی:

  • به جزئیات توجه دارند و در همه موارد در رفتارشان دقت و ریزبینی دیده می‌شود.
  • به راحتی با اعضای دیگر در تیم ارتباط برقرار می‌کنند و افراد به راحتی با آنها صحبت می‌نمایند.
  • می‌توانند در زمان کم، چندین کار را هم‌زمان و به راحتی انجام دهند.
  • نگاه به آینده داشته و تا زمانی‌که انتهای مسیر را نبینند، حرکت نمی‌کنند.
  • تیم تشکیل داده، به تیم کمک می‌کنند و برای رسیدن به هدف تیم، با هم کار می‌نمایند.

اینها و مثال‌های بسیار دیگر را، شما روزانه در تیم خود می‌بینید و می‌شناسید.

شاید در مورد بعضی از اعضا تیم، بعد از فکرکردن متوجه شوید که استعداد و نقطه قوتی به ذهنتان نمی‌رسد … این خود، نقطه شروع خوبی است!

شاید، این یک پیام برای شماست که نیاز است زمان بیشتری برای این شخص گذاشته تا بتوانید شناخت بیشتری از نقاط قوت وی پیدا نمایید. در نهایت این شخص یک عضو از تیم شماست که هر چه بیشتر او را بشناسید، می‌تواند برای شما و تیم‌تان اثربخش‌تر بوده و حس بهتری در محل کار داشته باشد. زیرا او در فضایی است که در آن حس قدرت و رضایت دارد.

در نهایت، می‌خواهم شما را به گذشته خیلی دور ببرم

و برای شمایی که دارای فرزند هستید و یا با کودکان در تماس هستید گذشته‌ای نه چندان دور …

در دوران کودکی ما با هر قدم، با تشویق و هیجان والدین‌مان مواجه می‌شدیم. منظورم واقعاً هر قدم است. اولین باری که راه رفتیم تشویق شدیم. اولین باری که دویدیم تشویق شدیم. اولین باری که خودمان غذا را در دهانمان گذاشتیم …

در این زمان توجه اطرافیان و احتمالاً خودمان بر شادی و هیجان در مورد قدم‌های جدید و موفقیت‌هایی که به دست می‌آوردیم، بود …

باورها و ترس‌هایمان، ما را از آن احساس شیرین دور کرد و خود، عزیزان و اطرافیان‌مان را از آن محروم نمودیم. اینجا می‌خواهم تشویق‌تان کنم که کم‌کم به شیوه خودتان، این حس را تجربه کنید.

حداقل برای خودتان …

5/5 - (1 امتیاز)

شناسنامه مقاله

نویسنده

نازنین ملک‌بیکلو، کوچ MCC

ناشر

آکادمی‌کوچینگ‌ FCA انگلستان

دسته بندی

تاریخ انتشار

1402٫05٫02

زمان مطالعه

11 دقیقه

اشتراک گذاری :

عضویت در جمعه نامه

Please wait...

عضویت شما در جمعه نامه ثبت شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنل مورد نظر را انتخاب کنید